بریم برای پارت یک رمان (یک اشتباه)اسمش انتخاب شد

مرینت:به سمت خونه راه افتادم تا لباسام رو عوض کنم و با الیا برم پاساژ تا برای مهمونی شب خرید کنیم مهمونی ساعت ۸ شروع میشد و الان ساعت ۵ بود با سرعت به سمت خونه مجردی که تازه پدرم برام خریده بود رفتم لباس های دانشگاهمو با یه دامن کوتاه مشکی و یه تاپ مشکی راه راه با یه کت لی مشکی عوض کردم و موهامو دم اسبی بستم و به سمت محل قرارم با آلیا رفتم
آلیا :کجایی دختر ؟دوساعته منتظرتم
(مرینت رو. م. و آلیا رد. آ. مینویسم )
م:لباس های خودم خوب بود چرا باید دوباره بخرم ؟
آ:این مهمونیه آدرینه احمق میخوای اون لباس های قدیمیت رو بپوشی؟
م:اممممم خب میشد پوشید
آ:حرف بسه بیا بریم بگردیمممممم
کل پاساژ رو گشتیم و آلیا یه عالمه خرید کرد برام همینجور که خسته راه میرفتیم یهو چشمم خورد به لباس قرمز مجلسی که توی ویترین بود. م:آلیا بیا بریم بخریمششششش
آ:خیلی قشنگه، بیا بریم تو مغازه
فروشنده لباس رو بهم داد من هم پوشیدمش لباس قرمز دامنی کوتاه
آستین نداشت و تا روی سینه هام بود دامن عروسکی کوتاه که تا پایین باسنم بود زیاد عادت به پوشیدن همچین لباس هایی نداشتم ولی
این خیلی بهم میومد با آلیا خداحافظی کردم و به سمت خونه رفتم
تا آماده بشم ساعت ۷ بود یه دوش گرفتم و چکمه قرمز پاشنه دار پوشیدم لباسمو تنم کردم مو های قرمزم که تازه رنگ کرده بودم رو باز کردم و فر کردنشون و پاپیون قرمز به سرم زدم لاک قرمز زدم و یه رژ لب قرمز جیگری و زیر چشمام هم قرمز کردم که حالت خمار شد کیف قرمزمو برداشتم (چقدر قرمز🤣😅)یه عطر غلیز زدم و به سمت خونه آدرین رفتم